اولین بار که Mafia 3 را آغاز میکنید، یک سری از نقاط ضعف و قوت آن در همان ابتدا خودشان را نشان میدهند. از طرفی بازی داستانی ارائه میکند که واقعا از همان دقایق اول عالی است؛ عالی نه از این نظر که با یک داستان متفاوت روبرو هستیم، بلکه داستان مافیا ۳ در اصل یک داستان کلیشهای با تِم انتقام است. ولی صرفا کلیشهای بودن همیشه به معنی بد بودن نیست و استودیو هنگر ۱۳ آنقدر خوب این داستان کلیشهای را بسط میدهد که در نهایت روایت داستان بازی به یکی از بهترینها در سالهای اخیر تبدیل میشود. بازی در سال ۱۹۶۸ جریان دارد و لینکلن کلِی، شخصیت اصلی سیاهپوست بازی، بهتازگی از جنگ ویتنام برگشته و قصد دارد تا با فاصله گرفتن از جرم و جنایت گروههای مافیایی شهر نیو بوردو، به کالیفرنیا رفته و در آنجا زندگی سالمی را پیش بگیرد. ولی اتفاقاتی که برای سمی، شخصیتی که برای لینکلن مانند پدر است، و دیگر دوستان وی میافتند، باعث میشوند تا شعلههای انتقام گرفتن از سال مارکانو، رییس مافیا، در وی روشن شوند.
یکی از دلایلی که باعث میشود داستان مافیا ۳ عالی باشد، شخصیتهای بازی است. سازندگان کاراکترهایی خلق کردهاند که خیلی زود با آنها ارتباط برقرار میکنید. همچنین هنگر ۱۳ هرگز سعی نکرده تا کاراکترهایی رویایی برای بازیاش خلق کند، منظورم این است که حتی لینکلن هم یک کاراکتر کاملا مثبت نیست و اصطلاحا شخصیتی خاکستری دارد و بیشتر از اینکه یک ابرقهرمان باشد، یک انسان معمولی مانند همه انسانها است. این قضیه در مورد دیگر شخصیتهای بازی از جمله سمی، الیس، جیورجی، پدر روحانی و حتی سال مارکانو هم صدق میکند. همچنین داستان بازی، المانهایی دارد که به آن عمق میبخشند و در کنار تم اصلی که همان انتقام است، شاخ و برگ بیشتری به بازی میدهند. اگر سری به تاریخ آمریکا در بازه زمانی بازی بزنیم، متوجه دو مشکل اساسی در آن خواهیم شد. اولین مشکل رفتارهای نژادپرستانه است و مشکل دوم هم تبعاتی است که جنگ ویتنام روی جامعه داشته است. خوشبختانه هنگر ۱۳ در مافیا ۳ با دید انتقامی سراغ این دو مشکل رفته و بهخوبی آنها را در بازی گنجانده است. بهطوریکه نه تنها مشکلی برای داستان اصلی به وجود نمیآورند، بلکه به بهترین شکل به آن شاخ و برگ میدهند.
اما در زمینه شخصیتپردازی، انتقادی هم به بازی دارم و آن ضعف در شخصیتپردازی سه شخصیت ویتو، کاساندرا و توماس بورک است. هنگر ۱۳ در ابتدای بازی بهخوبی این شخصیتها را معرفی میکند و نشان میدهد که هریک از آنها بنا به انگیزههای شخصی، در مسیر انتقام گرفتن از مارکانو با لینکلن همراه میشوند. ولی در ادامه بازی، حضور این افراد کمرنگ و کمرنگتر میشود و در نهایت فقط به سه فردی روبرو هستیم که تنها انگیزهشان تصاحب مناطق مختلف شهر است که شما در نقش لینکلن باید به آنها بدهید. زمانی که اولین بار حضور شخصیت ویتو اسکالتا، قهرمان نسخه دوم، در بازی تایید شد، همه مشتاق بودیم تا با کاراکتری روبرو شویم که قرار است تاثیر بسزایی در بازی داشته باشد، ولی تنها نقش ویتو این است که روی صندلی خود در پشت میز گرد بنشیند و خود را به عنوان لایقترین فرد برای کنترل منقطه تصرف شدن توسط لینکلن معرفی کند.
اما همانطور که در ابتدا اشاره کردم، بازی در همان ابتدا نقاط ضعف خود را هم نشان میدهد که اصلیترین آنها که از همان اولین لحظههایی که وارد بازی میشود تو ذوق میزند، کیفیت پایین بافتها است. هم مافیا ۱ و هم نسخه دوم، در زمان عرضهشان گرافیک خیلی خوبی داشتند. ولی مافیا ۳ یکی از ضعیفترین بازیها از حیث فنی است که امسال عرضه شده است. کیفیت پایین بافت ماشینها، ساختمانها و باگهای گرافیکی و فنی عجیب که نشان میدهند سازندگان یا زمان کافی برای رفع این مشکلات را نداشتند یا اینکه تواناییشان در حدی نبود که بتوانند گرافیک خوبی برای بازی خلق کنند. البته از حق نگذریم، چهره کاراکترهای بازی خیلی خوب طراحی شده است و انیمیشن صورت آنها به گونهای است که حسشان در آن لحظه را میتوان کاملا از چهرهشان فهمید. بهعلاوه بازی از حیث هنری گاهی زیبا میشود و مثلا انعکاس نورها زمانی که شاهد بارش باران هستیم یا جلوه بصری کلی آب در بازی، به خوبی طراحی شده است و علاوه بر آن فیزیکی بازی هم قابل قبول است و ممکن است سنگر شما پس از برخورد چند گلوله به شکلی طبیعی خراب شود یا در مورد فیزیک کاراکترها، آنها واکنشهای بسیار طبیعیای به تیر خوردن نشان میدهند.
اما یکی از چیزهایی که میتوانست مافیا ۳ را علیرغم مشکلاتی که تا به حال اشاره کردیم به بازی بزرگی تبدیل کند، گیمپلی قوی بود. ولی خب بازی در این قسمت هم دچار ضعفهایی است که باعث میشوند گیمپلی فقط معمولی باشد. اگر مافیا ۳ را به سه بخش تقسیم کنیم، در بخش اول که مقدمه بازی است شاهد مراحل نسبتا جذابی چون دزدی از بانک یا مراحل آشنایی با شخصیتهای ویتو، توماس بروک و کاساندرا هستیم. ولی پس از اینکه آن اتفاق مهم ابتدای بازی رخ میدهد، بازی وارد بخش دوم میشود که هم طولانیترین و هم خستهکنندهترین بخش آن است. در این بخش به معنای واقعی کلمه فقط یک کار انجام خواهید داد که رفتن پیش داناوان، گرفتن اطلاعات در باره فردی که منطقه مخصوصی از شهر را اداره میکند، آسیب زدن به اموال آن فرد و در نهایت کشتن وی است و این فرایند چندین و چند بار در بازی تکرار خواهد شد. بهعلاوه تنوع دشمنان بسیار کم است و در حین درگیریها، با دشمنانی با ظاهر تکراری روبرو خواهید شد که این مساله هم برای یک بازی نسل هشتمی ایراد محسوب میشود.
برای خواندن ادامه نقد و بررسی این بازی به ادامه مطلب بروید...